مادر

من شرمنده ام برای دست های چروکیده ات برای قامت خمیده ات برای
غرورت که هر روز له میشود سکوت من هزار بار از زخمهای دل تو زجر آورتر است

مادر…

William-Adolphe Bouguereau (1825-1905) - Maternal Admiration (1869).jpg

 

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

شهر من اینجا نیست !

 
شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!
.
من به دنبال دیارم هستم,
شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!
ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

مردانگی!

مــــَــرد بـایـد گـاهـی وقـتـا مـردونـگـیـشـو بـا ســــکـــوت ثـابـت کـنـه …

بـا بـــغــلــش ،

نـــه بـا فــریـــ ـادش . . . !

عکس در حال بارگذاری است. لطفا چند لحظه صبر کنید.

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

تاب زندگی

 

مراقب باش !

وقتی سوار بر تاب زندگی شدی،

دست روزگار هلت می دهد؛

ولی قرار نیست تو بیفتی!

اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی،

اوج می گیری…به همین سادگی…!

 

 

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

خدایا …………….!

گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم ….

دلت میخواد با یکی حرف بزنی ….. درد دل کنی 

اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه :

با اونی که اون بالاست حرف بزن 

ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون 

میگی خدایا …………….

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

خدا…………!

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید

خسته ام
تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛
گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را میخراشد و نقشی از یادگاری میزند
یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد
هیچ کس جز خدا…………!

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

خاطــــــره !!!!!

خاطــــــره

یعنی :

یک سکوت غیرمنتظره

میان خنده های بلند


نــه از تنهــایــی مــی‌تــرســم،

نــه از تنهــا مــانــدن!

تــرســم از

تنهــا بــودن،

در کنــار دیگــــــری ســت . . .!

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

سلام روزگار…!!

سلام روزگارچه میکنی با نامردی مردمان..
من هم ..اگر بگذارند …
دارم خرده های دلم را…
چسب میزنم… راستی این دل …
دل می شود ؟

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

نمیدانم چرا!!!!!

01

نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند..

میگویند حساسیت فصلی ست..

آری…

من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.

 

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش

عشق!!!

گروه اینترنتی ایران سان

گاهی فکر میکنم کار تو سخت تر از من است…
من یک دنیا دوستت دارم
و تو زیر بار این همه عشق قد خم نمیکنی…..!

ارسال شده در دسته‌بندی نشده | دیدگاه‌ها خاموش