بایگانی دسته: دستهبندی نشده
مردانگی!
مــــَــرد بـایـد گـاهـی وقـتـا مـردونـگـیـشـو بـا ســــکـــوت ثـابـت کـنـه … بـا بـــغــلــش ، نـــه بـا فــریـــ ـادش . . . !
تاب زندگی
مراقب باش ! وقتی سوار بر تاب زندگی شدی، دست روزگار هلت می دهد؛ ولی قرار نیست تو بیفتی! اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی، اوج می گیری…به همین سادگی…!
خدایا …………….!
گاهی هیچکس نیست تا باهاش درد دل کنیم …. دلت میخواد با یکی حرف بزنی ….. درد دل کنی اونوقت یه چیزی ته دلت بهت میگه : با اونی که اون بالاست حرف بزن ناخود آگاه رو میکنی سمت آسمون … ادامهی خواندن
خدا…………!
خسته ام تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛ گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را میخراشد و نقشی از یادگاری میزند یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد هیچ کس جز خدا…………!
خاطــــــره !!!!!
خاطــــــره یعنی : یک سکوت غیرمنتظره میان خنده های بلند نــه از تنهــایــی مــیتــرســم، نــه از تنهــا مــانــدن! تــرســم از تنهــا بــودن، در کنــار دیگــــــری ســت . . .!
سلام روزگار…!!
سلام روزگار… چه میکنی با نامردی مردمان.. من هم ..اگر بگذارند … دارم خرده های دلم را… چسب میزنم… راستی این دل … دل می شود ؟
نمیدانم چرا!!!!!
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس میشوند.. میگویند حساسیت فصلی ست.. آری… من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم.
عشق!!!
گاهی فکر میکنم کار تو سخت تر از من است… من یک دنیا دوستت دارم و تو زیر بار این همه عشق قد خم نمیکنی…..!
آموختم…
از سیگار آموختم…. عاقبت سوختن و ساختن… زیرپا له شدن است..!!!
سهــمِ مَــن از دُنیــــــــــــا
سهــمِ مَــن از دُنیــــــــــــا نداشتـــــن استــــــــــــ … تنهـــــا قـــــدم زدن در پیاده رو هــــــا و فکـــــــر کردن به کســـــی که هیـــــــــچ وقتـــــــــــــ نبــــــــــود …………….!